همگی ما روزانه با حجم انبوهی از اطلاعات و دادهها مواجه میشویم. آنهایی را که لازم داشته و یا مورد علاقه ما هستند، بر میگزینیم و بقیه را رد میکنیم. این کار به این دلیل صورت میگیرد که ظرفیت ذهنی ما محدود است. ما نمیتوانیم در همه زمینهها دارای اطلاعات باشیم. خرد فردی انسان با توجه به انبوه دانش و اطلاعات در عصر فراصنعتی اطلاعات و دانش، بسیار محدود و ناتوان است و عاقلانه نیست که برای سازمانهای علمی و آموزشی به ویژه مدرسه که کانون تربیت و تعلیم است، یک نفر به تنهایی به جای همه فکر کند، تصمیم بگیرد و سرانجام توقع داشته باشد، دیگران حرفها و نظرات او را نکته به نکته توجه کرده و به آن عمل کنند و در پایان شاهد موفقیتهای چشمگیر هم باشند! بنابراین باید از خرد جمعی استفاده کرد. با تشکیل گروه و همافزایی تصمیمات عاقلانه، علمی و کارشناسانه خواهد بود. افراد نیز در تحقق آن هم فکری و همدلی خواهند داشت چون همگان در تولید آن فکر شریک بودهاند.
1- حلقهای برای بهتر کار کردن
مشارکت که از آن به عنوان دخالت در فرآیند تصمیمگیریها، تصمیمسازیها و فراگرد اندیشه و عمل یاد شده است، موجب افزایش بهرهوری در کار، یگانگی در میان افراد، کاهش سرخوردگیها و مقاومتها، افزایش اعتماد مردم به یکدیگر، تحقق مردم سالاری و بالندگی انسانها، از بین رفتن ترس و وحشت ناشی از تنهایی روانی، در هم شکستن فرهنگ سکوت، شکوفا شدن خلاقیتها و سرانجام، توسعه همه جانبه میشود. فقدان گسترش مشارکت واقعی در مدارس، جدایی بین مدارس و جامعه و مدارس با یکدیگر را به همراه میآورد.
2- غنی شدن برنامههای مدارس
میزان استعدادها و تواناییها در افراد متفاوت است چون همه انسانها از آموزشها و تجربیات متفاوتی برخوردار هستند. از این رو برخی از افراد کارها را مناسبتر و بهتر از دیگران انجام میدهند بنابراین باید از این تفاوتها بهره جست و همه را در گروه گردهم آورد و از توانایی و مهارتهای همگان بهره گرفت. این کار، موجب غنی شدن برنامههای مدرسه میشود، مدیر فرآیند مدار باید شناخت کافی از تواناییها و مهارتهای کارکنان مدرسه داشته باشد تا بتواند هر یک را در گروههای متناسب با استعدادها و تخصصهای خود به کار گیرد. به عنوان مثال از معلمی که در روش تدریس قابلیتها و دانش بالایی دارد، در گروه مالی و اداری مدرسه استفاده نکند. چون هم کارآیی خوبی نداشته و هم به دلیل تناسب نداشتن با تخصص او، روحیه مشارکت خود را از دست خواهد داد.
3- محدودیتهای زمانی
سرعت تکنولوژی، طول عمر کوتاه دانش و گسترش شبکههای اطلاعرسانی جهانی، ضرورت به هنگام را، در اهداف و حل مسایل اجتنابناپذیر میسازد. برای اینکه مدارس از فرصت زمانی محدود و تعریف شده، برای تحقق اهداف تربیتی و آموزشی، حداکثر استفاده مطلوب را داشته باشند، باید از قابلیت و پتانسیل ذخیره شده در گروه حداکثر استفاده را ببرند.
4- تضمین کیفیت
فرآیند تعلیم و تربیت پیچیده و طولانی است. دقت و اطمینان کمی و کیفی گام به گام مراحل آن مورد تاکید و اهمیت است. نمیتوان منتظر ماند تا محصول و نتیجه تعلیم و تربیت را دید و آن گاه به فکر چاره بود. گرفتن بازخورد در مرحله پایانی سود زیادی حداقل برای فارغالتحصیلان آن مقطع نخواهد شد. از این رو شایسته است، از نخستین مرحله و اولین گام در فرآیند آموزش و پرورش کارها را دقیق، کامل و منظم انجام داد. این کار نیازمند دقت عمل در نخستین مرحله کار است و موجب بالا رفتن تضمین کیفیت کار میشود. تضمین کیفیت، بینشی مبتنی بر جامعیت کار است، مدیر فرآیند مدار در اعمال مدیریت کیفیت جامع در مدرسه باید به این بینش مسلح باشد. استفاده از نظرات گروه و خرد جمعی، تضمین کیفیت را در فرآیند و محصول تعلیم و تربیت افزایش میدهد.
5- باور داشتن به کار گروهی
کار گروهی و استفاده از خرد جمعی مستلزم بهینهسازی فرهنگ سازمانی مدرسه است. جو سازمانی دوستانه، حسن مناسبات و ارتباطات بین نیروهای انسانی، شناخت و اعتقاد مدیر از گروه و کار گروهی، میتواند زمینهساز و فراهم آورنده آموزش و پرورش با نشاط و موثر در مدرسه باشد. آنچه که دانستن آن میتواند راهگشا باشد، روشهای فعال شدن کار گروهی در مدرسه است. درک اعضای گروه و توجه به نیازهای مادی و معنوی آنان، محبت و صداقت ورزیدن به آنان، شتاب نداشتن در رسیدن به نتیجه، برداشتن گامهای آهسته ولی پیوسته و توجه به نقطه نظرات کارکنان، خلق محیطی صمیمانه برای یادگیری گروهی، اداره خوب و فعال جلسات گروه از جمله این روشها است.